- پا سپرده
- لگد مال، پایمال
معنی پا سپرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاسپرده
لگد مال شده پایمال گردیده، رفته عبور کرده
لگدمال لگد کوب پایمال
دادو جا و مکان
پایمال کردن، رفتن
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
سرای، حرم، پشت پرده
نیازموده، دنیاندیده، کم سال